نبرد خاموش با اعتیاد
- شناسه خبر: 1692
- تاریخ و زمان ارسال: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۹
بحران اعتیاد، زخمی عمیق بر پیکر اجتماع است، زخمی که نه با انکار التیام مییابد، نه با شعار و پیشگیری، مقابله و درمان، سه ضلع نجاتاند به شرط آنکه نگاهمان از «معتاد» به «انسان» تغییر کند.

به گزارش خبرنگار آفتاب دل، در کوچههای فراموششده شهر، جایی میان دیوارهای بینام و پنجرههای بینور، صدای افتادن زندگی شنیده میشود، اعتیاد، دشمنیست بیچهره که در سکوت، خانه میکند؛ نه با فریاد، که با زمزمهای اغواگر و سالهاست که رسانهها از بحران اعتیاد مینویسند، اما امروز زمان آن است که از راه نجات بنویسیم.
پیشگیری، نخستین دیوار دفاعی در برابر این طوفان خاموش است اما پیشگیری تنها پخش بروشور و سخنرانی در سالنهای رسمی نیست بلکه پیشگیری واقعی، از مدرسه آغاز میشود، از خانواده، از واژههایی که والدین به فرزندانشان میگویند و از شیوهای که جامعه، نوجوان را میبیند و وقتی «پذیرفته شدن» در گروه، برای یک نوجوان از هر چیز مهمتر است، اگر گروه او را نپذیرد، مواد مخدر آغوش باز میکند.
پیشگیری، یعنی ساختن فضای امنی برای دیده شدن. یعنی آموزش مهارتهای زندگی، نه فقط در قالب درسی در برنامه هفتگی، که به عنوان یک فرهنگ جاری در مدارس، در رسانهها، در سریالهایی که میسازیم، در کلماتی که استفاده میکنیم و جامعهای که گفتگو را بلد باشد، کمتر فرزندانش به پناه مواد مخدر میگریزند.
اما اگر پیشگیری کارساز نباشد و اعتیاد رخنه کند، مقابله باید علمی، انسانی و دقیق باشد، مقابله با مواد مخدر، جنگی یکسویه نیست و تنها با بگیر و ببند، تنها با شعار، نمیتوان ریشههای پیچیده این پدیده را خشکاند. تا زمانی که قاچاق سود دارد، تا زمانی که ریشههای فقر، بیکاری، بیهویتی و ناامیدی خشک نشده، مقابله به ابزارهایی فراتر از قدرت پلیس نیاز دارد.
مقابله باید ترکیبی باشد از قانون، آموزش و بازتوانی و شبکههای توزیع باید ضربه بخورند، اما همزمان، فرصتهای زندگی برای کسانی که در این دام افتادهاند باید دوباره خلق شوند، کدام جوانی که امید به آینده دارد، دل به گرداب اعتیاد میسپارد؟
و اما درمان. درمان اعتیاد، صرفاً خارج کردن مواد از بدن نیست. اعتیاد فقط جسم را درگیر نمیکند، بلکه ذهن، هویت و خاطرات را هم به اسارت میبرد لذا درمان باید چندلایه باشد؛ رواندرمانی، حمایت اجتماعی، و بازگشت به هویت انسانی که مهمتر از ترک، نترکیدن است؛ اینکه فرد دوباره در گودال نیفتد.
درمان، زمانی مؤثر است که جامعه بپذیرد «بهبودیافته» هنوز انسان است، با شایستگی بازگشت که متأسفانه، نگاه سنگین جامعه گاه از زنجیر اعتیاد هم سنگینتر است و ما باید «انسان پس از اعتیاد» را دوباره تعریف کنیم؛ نه طردش کنیم، نه تحقیر، بلکه فرصت دوبارهای برایش فراهم کنیم، نه از سر ترحم، بلکه از سر عقل و عدالت اجتماعی.
رسانهها در این مسیر، مسئولیتی دوچندان دارند و تصویرهایی که از معتادان ارائه میشود، نباید کلیشهای، ترحمبرانگیز یا تحقیرآمیز باشد بلکه باید روایتگر واقعیت باشند، با همه پیچیدگیها و لایههای انسانیاش ما باید قصههایی بگوییم که پایانشان فقط سیاه نباشد بلکه نوری باشد، هرچند کوچک، در انتهای تونل.
اعتیاد، جنگیست که در آن عشق، آموزش، عدالت، و بازسازی اجتماعی، سلاحهاییست که میتوانند آیندهای روشنتر بسازند.
پیشگیری، مقابله و درمان اعتیاد اگر از جنس نگاه انسانی و علمی باشند، میتوانند زنجیره فاجعه را قطع کنند اما اگر تنها در حد شعار بمانند، نسلهای بعدی همچنان قربانی خواهند شد و جامعهای که در برابر اعتیاد فقط هشدار میدهد، ولی نمیشنود، نمیبیند، و دست نمیگیرد، مسئول تکرار تراژدیست.
بیاییم روایت جدیدی از مبارزه با اعتیاد بسازیم روایتی با طعم فهم، رنگ همدلی، و امیدی واقعی به بازگشت.
یادداشت از مهوش رحیمی
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد